حیوان بحری یا بری از چرنده و پرنده که خوردن گوشت آن در شرع روا نبود. جانور که خوردن گوشت آن حلال و مباح و جائز نباشد. غیرمأکول اللحم. آنچه از حیوان که خوردن گوشت آنرا شرع نهی کرده است چون سگ و خوک و ماهیان بی فلس و مرغان گوشت خوار و حشره خوار. مقابل حلال گوشت
حیوان بحری یا بری از چرنده و پرنده که خوردن گوشت آن در شرع روا نبود. جانور که خوردن گوشت آن حلال و مباح و جائز نباشد. غیرمأکول اللحم. آنچه از حیوان که خوردن گوشت آنرا شرع نهی کرده است چون سگ و خوک و ماهیان بی فلس و مرغان گوشت خوار و حشره خوار. مقابل حلال گوشت
آنچه از خوردنی که مسافر همراه خویش برگیرد. توشۀ راه. زاد راه: هریکی در جوال گوشۀ خویش کرده ترتیب راه توشۀ خویش. نظامی. وآن لحظه که در غم تو می مرد غمهای تو راه توشه می برد. نظامی. چون شدم سربزرگ درگاهش یافتم راه توشه از راهش. نظامی
آنچه از خوردنی که مسافر همراه خویش برگیرد. توشۀ راه. زاد راه: هریکی در جوال گوشۀ خویش کرده ترتیب راه توشۀ خویش. نظامی. وآن لحظه که در غم تو می مرد غمهای تو راه توشه می برد. نظامی. چون شدم سربزرگ درگاهش یافتم راه توشه از راهش. نظامی