جدول جو
جدول جو

معنی حرام توشه - جستجوی لغت در جدول جو

حرام توشه
(حَ شَ / شِ)
حرام خوار. نمکحرام. (غیاث) ، دشنامی است، یعنی کسی که از قوت حرام و غیرمشروع پرورش یافته باشد
لغت نامه دهخدا
حرام توشه
حرام لقمه، حرام روزی، ناپاک، محیل، حیله گر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حرام گوشت
تصویر حرام گوشت
حیوانی که شرع اسلام خوردن گوشت آن را نهی کرده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راه توشه
تصویر راه توشه
خوراکی که مسافر در سفر با خود بردارد، آذوقۀ مسافر، توشۀ راه، ره توشه
فرهنگ فارسی عمید
(حَ)
حیوان بحری یا بری از چرنده و پرنده که خوردن گوشت آن در شرع روا نبود. جانور که خوردن گوشت آن حلال و مباح و جائز نباشد. غیرمأکول اللحم. آنچه از حیوان که خوردن گوشت آنرا شرع نهی کرده است چون سگ و خوک و ماهیان بی فلس و مرغان گوشت خوار و حشره خوار. مقابل حلال گوشت
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
آنچه از خوردنی که مسافر همراه خویش برگیرد. توشۀ راه. زاد راه:
هریکی در جوال گوشۀ خویش
کرده ترتیب راه توشۀ خویش.
نظامی.
وآن لحظه که در غم تو می مرد
غمهای تو راه توشه می برد.
نظامی.
چون شدم سربزرگ درگاهش
یافتم راه توشه از راهش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
روده ی بزرگ حیوانات
فرهنگ گویش مازندرانی